داستان دختر و پسرای امروزی و این همه خیانت

ساخت وبلاگ

 

 

دختر : سلام

 

پسر: چطوری؟

 

دختر : بد نیستم مرسی

هفته اول

 

پسر: سلام

 

دختر : علیک سلام

 

پسر: چطوری؟

 

دختر : بد نیستم مرسی . تو چطوری؟

هفته دوم

 

پسر: سلام

 

دختر : علیک

سلام . چطوری؟

پسر: قربانت . بد نیستم . تو چطوری؟

 

دختر : مرسی .... خوبم

هفته چهارم

 

دختر : سلام عزیزم . چطوری ؟ خوبی؟

 

پسر: سلام عزیز دلم . مرسی بد نیستم . تو چطوری ؟

 

دختر : مرسی . می دونی ؟ می خوام یک چیزی بهت بگم . نمی دونم الان بگم یا بعد؟

 

پسر: بگو عزیزم

 

دختر : نه! ... حالا زوده ..... باشه بعد!

هفته پنجم
دختر : سلام عزیزم ... چیزی که هفته پیش می خواستم بهت بگم این بود که دوستت دارم ...

عاشقتم ... زندگی بدون تو برام بی معنیه . تمام!!!! آینده خودمو با تو می بینم . اگه تو نباشی

آینده برای من هیچه

و کلی از این حرفا..... و پسر باور می کنه

هفته ششم

 

پسر: امروز یک دختری توی خیابان آمد از من یک آدرس پرسید . منم...

 

دختر : دیگه چی ؟!!! دلمو شکستی . تو که می دونی من چقدر حسودم

 

دختر: چرا این کارو کردی؟

 

پسر: من که کاری نکردم فقط جواب سوالشو دادم....

 

دختر : یک قول به من میدی؟
پسر: بله

 

دختر : قول بده دیگه با هیچ دختری حرف نزنی

 

پسر: باشه عزیزم قول میدم...

 

روابط سالم و صمیمی و رمانتیک بدون برقراری کوچکترین تماس (حتی یک بوسه!) ادامه دارد و
...
ماه هشتم به بعد

 

دختر : برام خواستگار آمده

 

پسر: غلط کرده اومده !!!

 

دختر: چرا؟ خوب طوری که نیست اونم بالاخره آدمه !

 

پسر : تو چه جوابی بهش دادی ؟

 

دختر : هنوز هیچی !

 

پسر: ما کلی قرار مدار با هم داشتیم ! حالا می خوای اونو بذاریش جای من ؟

 

دختر : یه چیزی رو می دونی ؟ اون هیچ وقت نمی تونه جای تو رو بگیره !

 

پسر :من چیکار کنم ؟

 

دختر : نمی دونم ! فقط به من فکر نکن ! من اگه بدونم تو به من فکر می کنی آب خوش از

گلوم پایین نمی ره !

!!!!!میگم برو زودتر زن بگیر

 

پسر :حسودیت نمی شه ؟

 

دختر : نمی دونم چرا دیگه از این که تو رو با دختر دیگه ای ببینم حسودیم نمی شه !!

 

پسر: در فکر و خیال خود ..... من می دونم چرا !؟

 

بعدش پسر از خاطرات خوش گذشته می گه و دختر هم برای خالی نبودن عریضه مراسم

آبغوره گیری رو اجرا میکنه !!!

دوران خوش دختر و دوران تحول پسر شروع می شه!!!

 

دید پسر نسبت به دختر ها عوض می شه.

 

قلبش نسبت به واژه هایی از قبیل دوستت دارم و عاشقتم مقاوم میشه
...
حالا اگر مورد مشابهی برای پسر پیش بیاید در آینده !!

روز اول

 

پسر : سلام

 

دختر : سلام

 

پسر : بریم خونه؟!

 

دختر : نه!

 

پسر : مگه به من اعتماد نداری ؟

 

!!!!دختر : چرا ... خووووووب ولی

 

در اینجا پسر مراسمی بنام مخ زنی را شروع می کنه و موفق هم می شه علتش هم

حرفهایی هست که بتازگی از دختر قبلی یاد گرفته !!!

پسر : تو که می دونی من چقدر دوستت دارم؟؟؟

 

دختر : آره ..... ولی ..... آخه

 

پسر : من قول می دم برای خواستگاریت بیام و بگیرمت

 

دختر : جدی می گی ؟؟؟؟ و قند توی دلش آب میشه!!!!

 

پسر : آره قربونت برم ... و با یک نگاه عاقل اندر سفیه به دختر

 

یواش یواش دل دختر نرم می شه و رضایت می ده...

 

و پسر : پس بریم !

 

عصر همان
روز
ریییییینگ ........ رییییینگ (صدای زنگ موبایل پسر)

 

پسر که با رفتن دختر به خواب عمیقی فرو رفته در حالیکه خسته است با زحمت و غرغر

گوشی را بر می دارد...

با دیدن اسم دختر با صدایی بلند میگه : SHIT !!!!!

 

پسر : بله ؟

 

دختر : سلام

 

پسر : سلام خوبی ؟

 

دختر : مرسی . باهات کار دارم

 

پسر : ای بابا تو که یک ساعت بیشتر نیست از اینجا رفتی ... چی میخوای ؟!

 

دختر: میخوام دوباره ببینمت .... میتونم فردا دوباره بیام خونتون!!!!

 

پسر : در حالیکه موفقیت بزرگی کسب کرده می گه چرا که نه.....

و این چرخه رو خودتون ادامه بدید و دلیل خیانتهای امروزه دوستیهای دختر و پسرا رو پیدا کنی

ÊÇÑíÎ :
عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : داستان دختر و پسرای امروزی و این همه خیانت,عشق,عاشقم,عاشقی,عاشق,عاشقانه,وبلاگ عاشقانه,وبلاگ عشق,عاشقانه واقعی,دوست دارم,دانلود,دانلود اهنگ,دانلود کیلیپ,دانلود فیلم,دانلود عکس, نویسنده : یه عاشق bvr65 بازدید : 330 تاريخ : پنجشنبه 18 دی 1393 ساعت: 18:50